نام کتاب: حکومت دینی و حقوق انسان
نام مؤلف: فقیه عالیقدر حضرت آیت الله منتظری
نام ناشر: ارغوان دانش
این کتاب که درتابستان امسال و درتیراژ پنج هزار نسخه منتشر شده است نتیجه نگارش نامه پنج تن از فضلای نو اندیش قم (که همگی از شاگردان فقیه عالیقدر آیت الله منتظری میباشند) به محضر استادشان است. در این نامه اساتید روحانی نو اندیش ازآیت الله منتظری درخواست نمودهاند با توجه به تحولات دوران مدرن ، نظریه ی خود را پیرامون اندیشه سیاسی اسلام بویژه حکومت دینی بیان کنند. نویسندگان نامه انگیزه خود را از طرح پرسشهای بیست گانه در مقدمه نامه مورخ 17/1/86 اینچنین توضیح دادهاند: « اینجانبان که سالیان متمادی از محضر پر فیض حضرتعالی بهره مند شدهایم و با اندیشه سیاسی شما آشنا میباشیم ، در عین حالی که اندیشه ی جنابعالی رایکی از مردمیترین دیدگاهها در حوزه اندیشه سیاسی شیعه میدانیم اما با نکات مبهم و سئوال بر انگیزی نیزمواجه هستیم که بهترین راه را برای رفع ابهامات در میان گذاشتن آنها با شخص حضرتعالی دانستیم، به آن امید که با پاسخهای مشروح و مستدل خود نظریه حکومت دینی را تبیین بیشتری فرمایید. »
آیت الله العظمی منتظری سه ماه بعد و درتاریخ 9/4/86 در آغاز پاسخ به سئولات شاگردانش نکات مهمی را یاد آور شدهاند که نشانگر توجه جدی معظم له به اهمیت و ارزش علوم جدید واحترام به نظریات صاحب نظران عرصههای مختلف علوم انسانی از جمله علم سیاست و مدیریت سیاسی میباشد. ایشان خطاب به فضلای زمان شناس آقایان سید محمد علی ایازی، محمد تقی فاضل میبدی، سید ابوالفضل موسویان، محمد حسن موحدی ساوجی و سیدعلی میرموسوی میفرمایند: « ضمن تقدیر از توجه شما به این مسئله مهم یادآورمی شوم که مسئله حاکمیت اسلامی زوایا و نکات مبهم فراوانی دارد که هنوز درحوزههای علمیه ومجامع دانشگاهی آن گونه که شایسته است مورد بحث علمی جدی واقع نشده است. لذا انتظار میرود این مسئله و نقاط مبهم آن با استناد به کتاب و سنت و با استفاده از علوم مربوطه روز در مجامع علمی حوزه و دانشگاه مورد بحث آزاد وعلمی قرار گیرد و فارغ از جنجالها و کنش ها و واکنش های سیاسی و غیر علمی به نظرات اندیشمندان ومحققان دراین ارتباط توجه شایسته مبذول گردد. » در این سئوالات بیست گانه مسائل مهمی چون ماهیت ولایت فقیه و تصویر آن درفرض تفکیک قوا، نظارت فقیه یا حکومت فقیه، معیار دینی بودن نظام سیاسی، دولت مدرن ونحوه ی تضمین اجرای احکام شرع و راههای جلوگیری از استبداد، آراء اکثریت ونقش آن درمشروعیت حکومت، چگونگی حل تزاحم وتقابل میان خواست عمومی مردم با اصول مورد قبول حکومت دینی، رابطه حکومت دینی با معاهدات وقوانین بین المللی، حکومت دینی و رابطه اش با خشونت، جهادابتدایی دردنیای مدرن، سکولار بودن دولتهای جدید چگونه با مبحث فقهی « دارالکفر » و « دارالاسلام» سازگار است ؟ آیا میتوان دولتهای سکولار را دولت کفر نامید ؟ نظر شما در مورد نظام اسلامی و ترور چیست ؟ آیا برده داری که امروزه ضد بشری تلقی میشود به نظر شما ازاحکام امضایی و موسمی است که در صدراسلام بوده و منسوخ شده وتحقق موضوع آن شرعاً ممنوع است یا اینکه تنها موضوع آن دراین زمان منتفی شده ؟ آیا شکنجه درنظام حکومتی اسلام بطور مطلق ممنوع است یا چنانکه بعضی از آن تحت عنوان تعزیر یاد میکنند دربعضی شرایط و در صورت مصلحت اقوی و بنا بر حکم قاضی مشروعیت مییابد؟ نظر شما در مورد حقوق اساسی چیست ؟ با توجه به اینکه اعلامیه حقوق بشر مورد توافق اجمالی عقلا در عصر حاضر قرار گرفته ، آیا بنظر شما انسانها از جهت انسانیت خویش دارای حقوق ذاتی اند وبا هم در استیفای حقوق وتصدی مشاغل مختلف برابر ند یا اینکه نوع دین و مذهب آنها دراین زمینه موضوعیت دارد؟ آیا زنان ومردان به لحاظ حقوقی برابرند ؟ آیا انسانها درانتخاب دین و عقیده و ابراز و تغییر آن آزادند ؟ اگرآری، پس چگونه میتوان احکام فقهی مرتد را توضیح داد؟ دراندیشه سیاسی جنابعالی برخورد حکومت دینی با تکالیف فردی از قبیل ترک نماز و روزه حتی امور فرهنگی و اجتماعی همچون حجاب چگونه باید باشد ؟ آیا حکومت میتواند مردم را اجبار کند و در صورت عدم تمکین مردم به این امور، آنها را مجازات نماید؟ آیا درعصر انقلاب ارتباطات و براشته شدن مرزهای فکری وفرهنگی سایه گسترش رسانههای جمعی ، مفهوم « کتب ضا له » آیا مصداقی دارد ؟ آیا حکومت اسلامی میتواند از آنها جلوگیری کند ؟ مرجع تشخیص ضاله بودن کتب کیست ؟ ونهایتاً اینکه محدوده فعالیت احزاب و رسانههای مستقل جمعی اعم از دیداری، شنیداری، مطبوعات، اینترنت و... درحکومت دینی مورد نظر شما چیست ؟ آیا احزاب غیر دینی یا مخالف اسلام حق فعالیت دارند؟ اساساً محدوده حقوق اقلیتهای دینی شناخته شده و شناخته نشده و نیز اقلیتهای سیاسی - اعم از آنکه حکومت دینی را پذیرفته یا نپذیرفته باشند - چگونهاست ؟ حقوق آنها چگونه تضمین میشود؟
این سئوالات ودهها شاخه فرعی آنها از سئوالاتی هستند که از سوی فضلای نامبرده مطرح شده و فقیه عالیقدر به صورتی اجمالی و با رویکردی نو اندیشانه، اجتهادی نوین و زمان شناسانه به آنها پاسخهایی شایسته و کم نظیر دادهاست. برای رعایت اختصار بر پاره ای از پاسخهای ایشان اشاره مینمایم. فقیه عالیقدردر سایه تجربه ی سی ساله حکومت دینی درایران به تجدید نظری اساسی درمفهوم ولایت فقیه پرداخته و مراد از آن را « ولایت فقه » یعنی اسلامی بودن قوانین کشورهمراه با جریان امورکلی آن بارضایت مردم میداند و معتقد است این هدف با هر شکل ومدلی از حکومت که تأمین شود، کفایت میکند. ایشان در نظریه جدیدشان براین باورند که حاکمیت فقیه و فقها به صورت اجرایی برای تحقق دینی بودن حکومت ضرورتی ندارد بهمین جهت تصریح مینمایند: « همان گونه که قبلاً نیز گفته ام، ولایت فرد یا افراد فقیه دراین زمینه موضوعیت ندارد بنابراین اگر فرض شود درزمانی جامعه اسلامی به چنان تکامل و رشد مذهبی وسیاسی نائل آید که توسط نخبگان و کارشناسان اسلامی و احزاب مستقل متعهد با راههای دیگر بتواند حاکمیت را در چارچوب دستورات شرع، که مردم خواهان پیاده شدن آن هستند، محدود کند، هدف از ولایت فقیه تأمین شده است(ص 23 کتاب) از نظر آیت الله منتظری اساساً شکل حکومت در دین تعیین نشده و تابع عرف و مقتضیات زمانه و نظر اکثریت مردم جامعه در هر شرایط تاریخی میباشد. ایشان تصریح میفرمایند : « تعیین شکل حاکمیت دینی تابع شرایط اجتماعی و خواست مردمی است، هر چند بر اساس تجربه و حکم عقلا اصولاً تمرکز قوا در یک شخص غیر معصوم - به ویژه در شرایط کنونی جوامع- زمینه استبداد و فساد را فراهم میآورد » (صفحه 13) آیت ا.. منتظری مشروعیت تمام ارکان حکومت را به آراء اکثریت مردم میداند و جایگاه فقها را در نظام دینی جایگاهی نظارتی و ارشادی میدانند و تصریح میفر مایند : « انتخاب فقیه از سوی مردم که در صحبتها و نوشتهها بر آن تأکید میکنم الزاما به معنای حکومت فقیه و دخالت او در حوزه اجرائیات نیست بلکه اصل مقصود از آن، نظارت او بر اسلامی بودن قوانین مصوب کشور میباشد که آن نیز در صورتی است که مردم خواهان بر پایی حکومت دینی و تصویب و اجرای قوانین اسلامی در کشور باشند درغیراینصورت فقیه غیر منتخب وظیفه ای بیش از ارشاد و بیان و ابلاغ نظریات خود به مردم ندارد و نمیتواند دیدگاه خود را هر چند با کمک اقلیت بر اکثریت تحمیل کند» ( صفحات 22 و 23 کتاب) ایشان « عدالت » ، « معنویت » و« آزادی » را اصول ثابت کتاب، سنت و عقل میداند و معتقد است با تحولات زمان میتوان روشهای متفاوتی در حکومت برای اجرای این سه اصل مهم پیشنهاد کرد. زیرا شیوه حکومت با تحول شرایط جامعه دگرگون میشود و هر زمان روشهای بهتری نسبت به گذشته میتوان برای تحقق اهداف مذکور در حکومتداری و مدیریت سیاسی داشت (صفحه 30 کتاب)
فقیه عالیقدر اسلام را با دموکراسی سازگار میداند و معتقد است اگر اکثریت مردم دنیا و یک جامعه خواهان اجرای قواعد و ارزشهای دینی باشند بالطبع حکومت دینی به نمایندگی مردم میتواند مسئولیت این امر را به عهده بگیرد ولی اگر مردم خواهان اجرای قوانین دینی در جامعه نباشند هیچکسی حق تحمیل احکام و قوانین دینی به مردم را ندارد. ایشان در صفحه 36 کتاب با صراحت میفرمایند: «اگر در زمانی اکثریت مردم از اسلام یا حکومت دینی روی گرداندند یا خواستار عمل نکردن به برخی از احکام دینی شوند فقها و علمای دینی جز ارشاد و تبلیغ دین وظیفه ای ندارند و حق ندارند با زور و اکراه به حاکمیت خود ادامه دهند، یا برخی از احکام را با زور عملی سازند. مقتضای سیرهی مستمره ائمه هدی (علیهم السلام) و بیانات متعددهی ایشان این است که در صورت عدم پذیرش اکثریت مردم، هیچ مسلمانی مسئولیت شرعی برای ایجاد «حکومت دینی بر خلاف رأی اکثریت مردم» به جز ارشاد و راهنمایی به شریعت را ندارد» (صفحه 36 کتاب) حضرت آیت ا... منتظری حکومت دینی را ملزم به قواعد بین المللی و رعایت آن میداند و بر همین اساس احترام به حقوق بشر و کنوانسیونهای آن را جزو تعهدات لازم الاجرا برای هر حکومت دینی ای که آن را امضا نموده باشد میدانند. همچنین در مورد نسبت اسلام و خشونت میفرمایند: «اسلام و حکومت دینی هیچگاه با خشونت - به معنای متداول آن – سازگار نیست و اصولاً اسلام اجباری در بُعد عقاید و اخلاق نه امکان دارد و نه ارزش» ایشان بردگی را مغایر با حیثیت ذاتی و کرامت انسان میداند و برده گرفتن انسانها را خلاف اصلی اولّی عقلی ولایت هرکس بر خویشتن و عدم ولایت هر انسانی بر دیگری میداند. از نظر فقیه عالیقدر شکنجه در اسلام مطلقاً ممنوع است. آیت ا... منتظری بر این باور است که میان متون دینی با اعلامیه حقوق بشر و دین که ناشی از مصالح ذاتی انسانها و متکی به انسانیت انسان است هیچ تعارضی وجود ندارد و تعارض برخی متون روایی غیرمعتبر و یا بعضی از برداشتها از متون معتبر و قطعی را باید با رد فروع بر اصول و مقیاس قرار دادن محکمات قرآن و سنّت و عقل حل نمود (صفحه 116) آیت ا.. العظمی منتظری در صفحات پایانی کتاب درباره جایگاه احزاب دینی و غیر دینی و اقلیتهای مذهبی و غیر مذهبی سخنان بسیار بدیعی دارد که با اندیشه رسمی رایج و فقه غالب حکومتی و رسمی کاملاً متفاوت و حتی متضاد است. ایشان معتقدند نه تنها احزاب سیاسی و اقلیتهای دینی که حکومت دینی مورد پذیرش اکثریت را قبول دارند حق فعالیت سیاسی دارند بلکه احزاب سیاسی ای که حکومت دینی مورد قبول اکثریت را قبول ندارند، حق فعالیت، تبلیغ، انتقاد، اظهار نظر - با مراعات حقوق اکثریت – برای آنان محفوظ است» (صفحه 153 کتاب) فقیه عالیقدر در پایان کتاب میگوید: «احزاب غیر دینی و اقلیتهای دینی باید ازآزادی در بیان عقیده برخوردار باشند و چنانچه میثاق مورد قبول اکثریت را پذیرفته باشند حق مشارکت در امر حکومت را نیز خواهند داشت. » حتی بالاتر از این معتقدند که «اقلیتهای دینی شناخته نشده که زادگاه آنها و پدران و مادرانشان در کشور اسلامی بوده از حقوق شهروندی برخوردار بوده و منعی از بیان مکتب و مرام خود ندارند»(صفحه 154 کتاب)
خوانندگان عزیز و فهیم را به مطالعه عمیق این کتاب ارزشمند توصیه مینمایم و در پایان لازم میدانم سخنی در باره ی شخصیت بی نظیر و یا حداقل کم نظیر این مرجع عالیقدر بگویم. به حق آیت ا... العظمی منتظری را باید نماد اسلام رحمانی، مردم سالار، مدافع آزادی، دموکراسی، کرامت انسان و حقوق بشر دانست. فقیه عالیقدر که علیرغم رنجها ، مصائب و کهولت سن و بیماریهای مختلف در سالهای حصر خانگی به تبیین اسلام پیامبر (ص) و علی (ع) پرداخته و تولیدات فکری ایشان در این سالها رو به تزاید است. آیت الله العظمی منتظری از شخصیت های تأثیرگذار و تعیین کننده در انقلاب ایران و قائم مقام رهبر فقید انقلاب آیت الله خمینی بوده اند ولی جایگاه مهم معنوی و سیاسی والای ایشان هرگز او را محافظه کار و توجیه گر وضعیت سیاسی و عملکرد حاکمان ایران نساخت و مانع از این نشد که مانند بسیاری از افراد روحانی و غیر روحانی ای که به قدرت رسیدند و آرمانها و اصول و ارزش های متعالی اسلام را به فراموشی سپردند ، به خاطر حفظ قدرت و به بهانه مصلحت نظام و حفظ نظام سیاسی از ارزش ها و اصول و اهداف مورد قبولش که در تمامی عمر پربرکتش منادی آن بوده و در عمل به آنها وفادار مانده است ، عدول نماید. امروز که سی سال از انقلاب اسلامی ایران میگذرد اگروجود با برکت این بزرگ مردان جهان اسلام و اندیشههای بلند و سیرهی عملی تحسین برانگیزشان نبود بسیاری از فرزندان انقلاب و اسلام در ادامه راهشان دچار یأس و تردید و سرخوردگی و پشیمانی میشدند و با آرمانهایشان خداحافظی میکردند اما وقتی نسل ما و فرزندانمان می بینند مرجع تقلید بزرگواری چون حضرت ایشان به خاطر حفظ ارزشها و اصول مورد اعتقادشان از قائم مقامی و حضور در قدرت صرف نظر میکند و برای انجام رسالت ابلاغ پیام خداوند و دفاع از حقوق مردم و بیان نظریه سیاسی اسلام در باب حکومت ، پنج سال حبس خانگی و انواع توهینها و تهمت های ناجوانمردانه و واهی را از سوی متولیان رسمی دین و روحانیون حکومتی طرفدار قدرت حاکم تحمل مینماید و خم به ابرو نمیآورد و در سن 87 سالگی همچنان ثابت قدم و بانشاط میاندیشد و تولید فکر می نماید ، به آینده امیدوار میشود و روح عزّت و شجاعت در او دمیده میشود و در سایه امید و ایمان، تردیدها و دودلیهایشان بر طرف میگردد. نسل ما و جوانان امروز با نگاه به فقیه عالیقدر میتوانند به دینداری شان افتخار کنند و با خود زمزمه نمایند که میتوان دیندار بود و از حقوق مخالفان، آزادی اندیشه و بیان، حقوق مدنی شهروندان، دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و صلح و امنیت و عدالت در سطوح داخلی و بین المللی دفاع و حراست نمود. میتوان دیندار بود و با جزمیت، انحصار، دیکتاتوری، خود رأیی و تحجر مبارزه کرد. میتوان مرجع تقلید بود و از تغییر اندیشهی خود و دیگران استقبال کرد و نواندیش بود و از طعنه و سرزنش طاعنان و سرزنش کنندگان حراسی به دل راه نداد. آری امروز و در سی امین سالگرد حماسه تاریخی 22 بهمن آیت ا... العظمی منتظری به عنوان «نماد ارزشها و آرمان های » متعالی و ارزشمندی است که با تکیه بر قرآن و نهج البلاغه برای آن قیام کردیم و همچنان برای تحقق آنها مبارزه میکنیم و فریادشان میزنیم. بدون تردید امروز فقیه عالیقدر با روش و منش و اندیشههای نوین و سیرهی عملی اش، حجت را بر تمام مراجع و روحانیون در دفاع شجاعانه از دین و حقوق مردم تمام نموده و گرما بخش جبهه نواندیشان دینی و مدافعان «دینداری حقیقت اندیش» و موجب عزت، آبرو و افتخار برای اسلام و مسلمانان در جهان است. با حضور و وجود او میتوان هنوز به تئوری «مذهب علیه مذهب» باور داشت. مذهبی که حکومت را وسیله ای برای تقویت ارزشهای متعالی و تحقق حقوق انسانها میداند و مذهبی که عامل سلطه گری و تحقیر انسانها و تثبیت قدرت سیاسی و در خدمت مصلحت و بقاء حکومت به هر قیمتی است و بخاطر حفظ و مصلحت حکومت از پایمال کردن هیچ حقی و بر کرسی نشاندن هیچ باطلی باکی ندارد.
با نگاه به اندیشه و عمل این فقیه عالیقدر است که میتوانیم تفاوت میان اسلام اصیل (اسلام حقیقت، معنویت، آزادی، عدالت و عرفان) از اسلام وارونه (اسلام مدافع قدرت، ثروت و تحمیق مردم) را درک کنیم و عزم و اراده مان را در دفاع از اسلام حقیقت تقویت نماییم و مسئولیت خویش را در انجام مسئولیت روشنفکرانه و روشنگرانه مان همچون حضرت ایشان در مواجهه با اسلام خشونت، قدرت، ارعاب، تزویر، خرافات، ظاهر سازی، عوامفریبی، ریاکاری و چاپلوسی و در یک کلام اسلام حکومتی و توجیه گر صاحبان زر و زور و تزویر انجام دهیم. و با ایمان و افتخار اعلام نماییم که ارزش و جاودانگی انسانها در پیوند با حقیقت و طالب و تابع آن بودن است نه پیوند با قدرت و اطاعت از قدرتمندان ِقدرت طلب.